۲ـ۳ـ۲٫ اهداف اسلامستیزی
در سالهای اخیر تبلیغات ضد اسلام به شدت افزایش یافته است. علت این فعالیتها بیشتر حب و بغضها و منافعی است که در پس اسلامستیزی عاید این فعالان میشود. در پس این فعالیتهای اسلامستیزانه افراد آگاهی حضور دارند که به خوبی میدانند چه میکنند، و با فعالیتهای خود و با فریفتن جوانان، برای خود سربازان بیمزد و مواجبی تربیت میکنند تا آنها نیز به سهم خود بر پیکر اسلام ضربه وارد آورند.
باید توجه داشت که اسلامستیزی همواره از طریق تهاجم مستقیم به اسلام صورت نمیگیرد، بلکه در بیشتر موارد با تبلیغ مکاتب دیگر، سعی میکنند آن را از اسلام برتر دانسته و افراد را جذب آن نمایند. فعالان جریان اسلامستیزی از طریق تبلیغ با این هدف به تبلیغ مکاتب مختلف در بین مسلمانان مبادرت مینمایند که بتوانند مسلمانان را با هر سلیقهای که دارند به این سمت جذب کنند.
دکتر خالد زهری، پژوهشگر و محقق غربی در التبشیروالاستعمار فی البلاد العربیه مسیحیت تبشیری را چنین توصیف میکند:
«امروزه خطرناکترین پدیدهای که مسلمانان با آن روبرو هستند «تبشیر» (تبلیغ مسیحیت و فراخوانی به دین مسیح) است که توانسته در برخی از آنان، کارگر افتد. این سخن نه به گزاف که با چشمهای خویش آن را دیده و تجربه کردهام. من بارها به فرانسه سفر کرده و جوانان مسلمان بسیاری را دیدهام که مسیحی شده و حتی بیشتر از خود مسیحیان، مسیحی گشتهاند. و نکته خطرناک این که، آنها از مخاطب تبشیر، خود تبدیل به عامل آن یعنی مبلغ مسیح گشتهاند» با توجه به مطالب فوق می توان بیان نمود که مسیحیان در کشورهای مختلف اسلامی، برای رسیدن به اهداف خود، روی جوانان مسلمان تازه مسیحی شده، حساب میکنند، چون در امر تبلیغ مسیحیت، از مسیحیان غربی، توانایی بیشتری دارند.»
۲ـ۳ـ۳٫ نظر قرآن نسبت به اهل ذمّه و لزوم هشیاری در برابر تبشیریها
در دین اسلام اقلیّتهای دینی که در سایه حکومت اسلامی زندگی میکنند اهل کتاب نامیده میشوند. که اسلام براى آنها یک سلسله احکام حد وسط میان مسلمین و مشرکین قائل شده است، زیرا اهل کتاب از نظر پیروى از یک دین آسمانى شبیه مسلماناناند، به همین دلیل اسلام اجازه کشتن آنها را نمیدهد؛ ولى در صورتى اجازه کنار آمدن با اهل کتاب را مىدهد که آنها حاضر شوند به صورت یک اقلیت سالم مذهبى با مسلمانان زندگى مسالمتآمیز داشته باشند، اسلام را محترم بشمارند و دست به تحریکات بر ضد مسلمانان و تبلیغات مخالف اسلام نزنند. یکی از نشانههای تسلیم آنها در برابر این نوع همزیستى مسالمتآمیز آن است که «جزیه» را که یک نوع مالیات سرانه است، بپذیرند و هر ساله مبلغى مختصر به حکومت اسلامى بپردازند:
«حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون»[۱۹۷]
«تا زمانى که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!»
اینها جزیه رابه عنوان جزاء در برابر حفظ مال و جانشان به حکومت اسلامى مىپردازند. اما قرآن کریم نسبت به روحیه حقگریزی آنها شاکی است و میفرماید: «وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ»[۱۹۸] اصولا اینها در برابر آئین حق تسلیم نیستند. یعنى ادیان آنها از مسیر اصلى منحرف شده بسیارى از حقایق را به دست فراموشى سپردهاند و انبوهى از خرافات را به جاى آن نشانیدهاند و بسیاری از محرّمات را حلال میشمارند. به همین دلیل یا باید انقلاب تکاملى اسلام را بپذیرند و دنیاى فکرى مذهبى خود را نوسازى کنند، و یا حد اقل به صورت یک اقلیت سالم در کنار مسلمانها قرار گیرند، و شرائط زندگى مسالمتآمیز را بپذیرند. از تعبیر به «هُم صاغِرُونَ» استفاده مىشود که آنها فىالمثل در محیط اسلامى دست به تبلیغات بر ضد مسلمانها نزنند و با دشمنان آنها همکارى نکنند.[۱۹۹]
پیشوایان دین نیز تا حد زیادی نسبت به اهل ذمّه و رفتار با آنها سفارش میکردند. حتی آنها با پرداخت مبلغ ناچیزى در سال از تمام مزایاى حکومت اسلامى استفاده مىکردند و با مسلمانان نیز برابر بودند، در حالى که در متن حوادث و در برابر خطرات قرار نمیگرفتند. تا جایی که چنین رفتارهایی گاهی موجب روشنایی دل و جلب آنان به اسلام نیز میشد. بسیار گفتهایم و شنیدهایم که در دعوای حقوقی بین حضرت علی و مرد یهودی وقتی قاضی ایشان را با کنیه «ابوالحسن» خطاب کرد مورد سرزنش آن حضرت قرار گرفت[۲۰۰]. و نیز وقتی یک مسلمان دزدی کرده بود و آنرا به یک یهودی نسبت داده بود آیه قرآن نازل شد و پیامبر اسلام به طرفداری از یهودی و علیه آن مسلمان قیام کرد.[۲۰۱]
از منظر قرآن کریم در میان اهل کتاب و البته در مقایسه با یهودیان، نصاری به مسلمانان نزدیکترند. چرا که در میان آنها قسیسان و راهبانی هستند که در برابر حق تواضع دارند و با شنیدن آیات قرآنی اشک میریزند و از خدا میخواهند که آنان را از گواهان بر حق قرار دهد:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُون.»[۲۰۲]
«بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانى مىیابى که مىگویند: «ما نصارى
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. |
ه
ستیم» این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادى عالم و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبّر نمىورزند.»
و اما اینکه چرا قرآن نصاری را نزدیکترین ملتها به مسلمین از جهت دوستی معرّفی میکند پرسشی است که پاسخ آن را از تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی بیان میکنیم. ایشان میفرماید:
«نحوه اسلام آوردن ملتها مختلف بوده است مثلا ملت نصارا بدون مبارزه، بلکه پس از تشخیص حقانیت با کمال شیفتگى و شوق به اسلام گرویدهاند در حالى که هیچ اجبار و اکراهى در کارشان نبوده و میتوانسته با جزیه دادن، به دین خود باقى مانده و نسبت به آن پایدارى و وفادارى کنند، و لیکن در عین حال اسلام را بر دین خود ترجیح داده و ایمان آوردند، بخلاف مشرکین، زیرا، رسول اللَّه جزیه از ایشان نمىپذیرفت، و جز اسلام آوردن از ایشان قبول نمىکرد، پس عدهاى از مشرکین که ایمان آوردند دلالت بر حسن اسلامشان ندارد، درست است که مسلمان شدند، لیکن بعد از آن همه آزار و شکنجه که پیغمبر محترم اسلام از ایشان تحمل کرد، و آن همه جفا و قساوت و بیرحمى که نسبت به مسلمین روا داشتند و آن همه نخوتی که در برابر مسلمین ورزیدند.
و همچنین یهود که گرچه در ایمان آوردن و یا جزیه دادن مانند نصارا مختار بودند، لیکن به آسانى اسلام را قبول نکردند، بلکه مدتها در نخوت و عصبیت خود تصلب و پافشارى کردند، مکر و خدعه بکار بردند، عهدشکنىها کردند، خواهان بلا و مصیبت مسلمین بودند، و بالآخره صفحات تاریخ از خاطرات تلخى که مسلمین آن روز از یهود دیدند پر است، خاطراتى که تلختر و دردناکتر از آن تصور ندارد، آن رفتار نصارا بوده و این رفتار مشرکین و یهود، و این اختلاف در برخورد و تلقى همچنان ادامه داشته است، یعنى همیشه از نصارا حسن اجابت بوده، و از یهود و مشرکین لجاج و پافشارى در استکبار و عصبیت، عیناً همان رفتار و عکس العملى که این سه گروه در زمان رسولاللَّه از خود نشان دادند، همان را پس از آن جناب داشتند، چه افرادی که از ملت نصارا در قرون گذشته به طوع و رغبت دعوت اسلام را لبیک گفتند بسیار زیاد و بیشمار و بر عکس افرادی که از مشرکین و یهود در آن مدت طولانى به دین اسلام گرویدهاند بسیار کم و انگشتشمارند…در این آیه خداى تعالى جهت نزدیکتر بودن نصارا را به اسلام بیان فرموده و در جهت اینکه آنان نسبت به سایر ملل انس و محبتشان به مسلمین بیشتر است، سه چیز را معرفى مىفرماید که آن سه چیز در سایر ملل نیست، یکی اینکه در بین ملت نصارا علما زیادند. دوم اینکه در بینشان زهاد و پارسایان فراوانند، سوم اینکه ملت نصارا مردمى متکبر نیستند، و همین سه چیز است که کلید سعادت آنان و مایه آمادگى شان براى سعادت و نیکبختى است.»[۲۰۳]
واین نشان میدهد که قرآن حتی از علمای سایر ادیان که خداترس و اهل انصافاند تجلیل میکند. بنابراین دیدگاه ما نیز درباره مسیحیت چنین است یعنی معتقدیم که در میان آنان عالمان خداترس و زاهد و پارسایی پیدا میشود که نسبت به مسلمانان با دیده احترام برخورد میکنند و حرمت مقدّسات اسلامی را نگه میدارند. به همین جهت ما قبلاً هم متذکر شدیم که میان مسیحیت اصیل با مسیحیت تبشیری تفاوت زیادی وجود دارد. بدیهی است این مودّت و دوستی نصارا با مسلمین است که باعث تحسین قرآنکریم شده است. بنابراین تا زمانی که این اوصاف نیک در میان عالمان مسیحی متجلّی باشد، شایسته چنان تجلیلی هستند؛ امّا اگر روحیّات آنها عوض شد و صفات حسنه به اخلاق رذیله بدل شد، بدیهی است که مسلمانان نیز باید با هشیاری و دقّت به خلقیّات و رفتار آنها توجه کنند.[۲۰۴]
با نگاه به این آیات و بررسی تاریخ (همچنانکه در فصول گذشته به اجمال ذکر شد) معلوم میشود روحیه حق پذیری آنها برای همیشه ادامه نیافت و یا شاید همه آنها در تمام عصرها دارای چنین روحیهای نبودند. حتی تاریخ نشان میدهد که اهل کتاب(یهود و نصاری) هر چند گاهی همدیگر را قبول نداشتند اما در برابر اسلام موضع واحدی اتّخاذ میکردند و برای نابودی آن هم پیمان میشدند.
قرآن کریم نسبت به تحرّکات اهل کتاب درجامعه اسلامی به مسلمانان هشدار میدهد:
«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[۲۰۵]
«بگو: اى اهل کتاب! چرا کسانى را که ایمان آوردهاند از راه خدا باز مىدارید و مىخواهید که آن (طریقهى الهى) کج باشد، در حالى که خود شما گواهید (که راه آنان درست است) و خداوند از آنچه انجام مىدهید غافل نیست.»
در تفسیر نور ۵پیام از این آیه برداشت شده است: ۱٫اهل کتاب براى پیشرفت اسلام، مانعتراشى و اخلالگرى مىکنند. «لِمَ تَصُدُّونَ» ۲٫کجنشان دادن اسلام، از راههاى مبارزه با اسلام است. «تَبْغُونَها عِوَجاً» ۳٫دشمنان، هر لحظه براى انحراف شما تلاش مىکنند. «تَبْغُونَها عِوَجاً» ۴٫دشمنان، بر حقّانیت آیین شما آگاه و گواهند. «وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ» ۵٫سرچشمهى فتنه، دانشمندان منحرفند. «وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ» ۶٫اگر بدانیم که لحظهاى از ما و رفتار ما غفلت نمىشود، دست از خطاکارى برمىداریم. «مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[۲۰۶]
ملاحظه میکنید که قرآن کریم آنها را ملامت مىکند که اگر خود شما ح
اضر به پذیرفتن حق نیستید چه اصرارى دارید که دیگران را نیز از راه خدا منحرف سازید، و راه مستقیم الهى را در نظر آنها کج و نادرست جلوه دهید؟ در حالى که شما باید نخستین دستهاى باشید که این منادى الهى را «لبیک» گوئید، زیرا بشارات ظهور این پیامبر قبلاً در کتب شما داده شده و شما گواه بر آنید «وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ».
بنابراین چرا با سمپاشیها و وسوسهها و القاى شبهات و روشن ساختن آتش کینههاى فراموش شده، مردم را از راه مستقیم الهى دور مىسازید، و علاوه بر انحراف خود بار سنگین مسئولیت انحراف دیگران را نیز بر دوش مىکشید؟! چرا؟
مسلمانان باید بدانند که یهود و نصارا هرگز از آنان راضی نخواهند شد و با تمام توان به تلاش خود ادامه میدهند تا آنجا که شما را تابع خودشان نمایند و به کم هم راضی نیستند و تا سقوط اسلام ادامه میدهند.
«وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم»[۲۰۷]
«هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى.»
آن هم دینى که خودشان به پیروى از هوى و هوسشان تراشیده و با آراء خود درست کردهاند. و لذا در رد این توقع بیجاى آنان، دستور میدهد بایشان بگو: «إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى»[۲۰۸] تنها هدایت خدا، هدایت است نه من درآورىهاى شما. مىخواهد بفرماید: پیروى دیگران کردن، بخاطر هدایت است و هدایتى بغیر هدایت خدا نیست، و حقى بجز حق خدا نیست تا پیروى شود و غیر هدایت خدا ـ یعنى این کیش و آئین شما ـ هدایت نیست، بلکه هواهاى نفسانى خود شماست که لباس دین بر تنش کردهاید و نام دین بر آن نهادهاید.
خلاصه آنکه هر چند نظام حقوقی اسلام با حفظ شرایطی به دولت اسلامی اجازه میدهد که پیروان ادیان الهی منسوخ یعنی اهل کتاب (یهود و نصارا) به طور دائم در قلمرو دولت اسلامی اقامت داشته باشند اما به آنها هرگز اجازه تبلیغ مذهب خود را نمیدهد. اما متاسفانه با وجود چنین قاعدهای در قرآن و در فقه اسلامی نظامهای سیاسی مسلمین در اجرای این قاعده تسامح کردند و گاهی در عمل از اجرای این مقررات خودداری کردند. در ادواری از تاریخ اسلام مسیحیت به تبلیغ گستردهای علیه اسلام پرداخت خصوصاً در قرون اخیر و دوران حاکمیت صفویه و قاجار و پهلوی در ایران که شرح آن در فصل دوم بیان شد. هر چند عالمان روشن ضمیر و آگاه ما در برابر این تبلیغات بیتفاوت نبودند اما دردمندانه باید اذعان کنیم که حاکمان ما تا حدّ زیادی آنها را مبسوطالید رها کردند.
۲ـ۳ـ۴٫ عکسالعمل مسلمانان به تبلیغات مسیحیت تبشیری در ابعاد مختلف
هر چند عملکرد تبلیغی مسیحیان در جهان اسلام و ایران بسیار گسترده بوده اما از آغاز فعالیتهای تبشیری، علما و روشنفکران و شخصیتهای اجتماعی و سیاسی و گاه حاکمان و دولتمردان مسلمان، نسبت به این اقدامات واکنش نشان دادند و به تدریج حرکتهایی در برابر تبشیر شکل گرفت و آثار مکتوب زیادی پدید آمد که این حرکتها و آثار مکتوب در سه مقوله کلامی، فرهنگی و سیاسی قابل بررسی میباشد.
۲ـ۳ـ۴ـ۱٫ عکس العمل کلامی
آثار کلامی غالباً با شیوه جدلی و ناظر به آثار تبشیری تالیف شده و دارای دو وجه ایجابی و سلبی است. از یک سو عهده دار پاسخگویی به شبههها و پرسشهای مبشران و منابع تبشیری درباره اسلام است (مثل اثبات نبوت پیامبر اکرم، چگونگی گسترش اسلام، مباحث قرآنی، برخی احکام اسلام، رفتار اسلامی با غیر مسلمانان)، واز سوی دیگر به نقد و رد عقاید و آموزهها و باورهای مسیحی مانند تثلیث، ولادت و سرگذشت حضرت عیسی زندگی مریم عذرا و تاریخ انجیل میپردازند. در این بخش از باب نمونه به بعضی از این آثار اشاره میشود:
۲ـ۳ـ۴ـ۱ـ۱ سیف الامه و برهان المله:
ملا احمد نراقی از بزرگترین دانشمندان عصر قاجار در کتاب «سیف الامه و برهان المله» به شبهات مسیحیت پاسخ میدهد. کتاب سیف الامه از مهمترین آثار کلامی قرن ۱۴ هجری قمری که در دفاع از اسلام و خاتمیت نبوت پیامبر اعظم و اثبات معجزات آن بزرگوار نوشته شده است. هانری مارتین انگلیسی معروف به «پادری نصرانی» کتابی در رد اسلام و انکار نبوت پیامبر خاتم نوشت و شبهات بسیاری درباره معجزهبودن قرآن کریم وارد ساخت، که علمای شیعه در پاسخ و رد آن کتابهای بسیاری نوشتند و کتاب سیف الامه و برهان المله از جمله مهمترین آثار شناخته شده در این موضوع است.
۲ـ۳ـ۴ـ۱ـ ۲٫الهدی الی دین المصطفی:
مرحوم محقق شهیر محمد جواد بلاغی نجفی که در سال ۱۳۵۲ وفات یافته است، دو کتابی را که شبهات مسیحیت در آن مطرح شده مطالعه کرده و در کتاب «الهدی الی دین المصطفی» به شبهات مسیحیت پاسخ داده است.