پ) اقتباس: گاه لفظی است که شبیه برگرفته میشود… گاه معنایش اقتباس.. است.
ت و ث) الهام از یک آیه / عبارت قرآنی و اشاره به آن فی الواقع فرق چندانی ندارد، و اگر این دو را یکی کرده بودیم، فرقی نمیکرد. و البته از اقتباس کمتر است، و گاه به لفظی و معنوی تقسیم میشود. عملاً لفظیها را (که ۹۹ درصد آنها تک کلمهای است) اشاره و معناییها را الهام به حساب آوردهایم… حاصل آنکه اشاره و الهام، با هم فرق چندانی ندارند، و زیر مجموعهی اقتباساند، البته اقتباسهای جزئی، یا تلمیحی و تقریبی و کمرنگترند.» (خرمشاهی و مختاری، ۱۳۸۲: ۱۴-۱۳)
در فصل گذشته گفتیم که ژرار ژنت در نظریهی بینامتنیت، نقل قولها، باز گفتها از متن دیگر، سرقت ادبی، اشارات کنایه آمیز، نقل به معنا را بینامتنیت میداند و بینامتنیت را به سه دستهی بینامتنیت صریح، بینامتنیت غیر صریح و پنهان شده و بینامتنیت ضمنی تقسیم میکند.
براساس تعاریف ذکر شده در باب موارد فوق، میتوان به این نتیجه دست یافت که نقل قولها و بازگفتها از متنی دیگر بینامتنیت صریح؛ سرقت ادبی، بینامتنیت غیرصریح و پنهان شده؛ اشارات کنایه آمیز و نقل به معنا، بینامتنیت ضمنی محسوب میشوند و باید توجه کرد که نشو و نمای متنها در یکدیگر بیشتر حاکی از حرکت دنبالهای جابه جاییها، تداخلها و ترکیبات متنوع است.
فصل سوم
معرفی مولوی
معرفی مولوی
۳-۱ مولوی
۳-۱-۱ زندگی مولوی
مولانا جلال الدین محمّد بن محمّد بن حسین خطیبی، لقبش در دوران حیات خود «جلال الدین» و گاهی «خداوندگار» و «مولانا» بود و لقب «مولوی» در قرنهای بعد از نهم، برای وی به کار رفته است و به نامهای «مولوی»، «مولانا»، «ملای روم»، «مولوی رومی»، «مولوی روم»، «مولانای روم»، «مولانای رومی»، «جلالالدین محمّد رومی»، «مولانا جلال بن محمّد» و «مولوی رومی و بلخی» شهرت یافته است.
وی در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری برابر با ۲۹ سپتامبر ۱۲۰۷ م. در بلخ ولادت یافت.
پدرش بهاء ولد (۶۴۸ ـ ۵۴۳) ملقب به سلطان العلماء هم از رؤسای شریعت بود و هم از رؤسای طریقت (شمیسا، ۱۳۷۸: ۹). تنها اثر باقی مانده از بهاء ولد «معارف» است.
تربیت مولانا در کودکی و نوجوانی بیشتر نزد پدرش بود. سید برهان الدین محقق ترمذی دوست پدر مولانا، مربی دوم مولانا محسوب میشد.
یکی از حوادث مهم زندگی مولوی، سفر وی و خانوادهاش و مقیم شدن در قونیه بود. در سال ۶۱۷، سلطان العلماء به همراه خانوادهاش از بلخ مهاجرت کردند. حکایت مشهوری که در طی این سفر روایت شده است این است که روزی عطار، مولوی را دید و درباره مولوی به پدرش گفت: «این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرم، آتش در سوختگان عالم زند.» (صفا، ۱۳۷۱، ج۲: ۴۵۱)
در طول این سفر، آنها مدتی را در وخش و سمرقند گذرانیدند. سپس به حج رفتند، و نیشابور را دیدند و به بغداد رسیدند. مدتی در حجاز ماندند و هنگام بازگشت از مکه چندی نیز در شام بودند.
چند سالی را نیز در لارنده به سر بردند که در همین شهر، جلال الدین، با گوهر خاتون، دختر شرفالدین لالا، ازدواج کرد. پس از آن بهاء ولد به قونیه رفت و در همان جا وفات یافت. (زرینکوب، ۱۳۷۳: ۲۲۸)
مولوی پس از فوت پدر، در سن ۲۴ سالگی به تدریس و وعظ پرداخت و سپس، سید برهان الدین محقق ترمذی که از شاگردان و مریدان سلطام العلماء بود، به قونیه آمد، و مولوی شاگرد و مرید وی گشت و بر اثر این ارادت، با معارف و علوم عرفانی مأنوس شد و پس از آن نیز با سفر به حلب و دمشق مطالعات خود را گسترش داد.
مولانا در حدود ۲۵ سالگی در فقاهت به مرتبه اجتهاد و اهلیت فتوی رسید. بدین سبب نام و ترجمههای او را در کتب طبقات حنفیه جزو فقها و مفتیان ضبط کردهاند. (همایی، ۱۳۸۵، ج۱: ۲۱)
برهان محقق، پس از آنکه به تربیت مولوی پرداخت و او را کامل و تمام عیار دید، دست از تدریس برداشت و گوشهگیری کرد. و سرانجام در سال ۶۳۸ درگذشت. زندگی مولوی از همین جا رنگی دیگر به خود گرفت. استادی که مولوی از چشمه دانش او جرعهها نوشید، وفات یافت و مولوی پس از جستجوها و کندوکاوها، سرانجام خود را در میان متشرعان و فقیهان و دانشمندانی که به اندک جاه و مقام دنیا دل خوش کردهاند، تنها دید.
تولد دیگر مولانا آشنایی او با شمس تبریزی بود.
«مطابق روایات سلطان ولد پسر مولانا در ولدنامه، عشق مولانا به شمس، مانند جستجوی موسی است از خضر که با مقام نبوت و رسالت و رتبهی کلیم اللهی باز هم مردان خدا را طلب میکرد و مولانا با همهی کمال و جلالت در طلب اکملی روز میگذاشت تا اینکه شمس را که از مستوران قباب غیرت بود به دست آورد و مرید وی شد…» (مولوی، ۱۳۶۴: یازده)
زرین کوب در پیشگفتار کتاب «گزیدهی غزلیات شمس» دربارهی شمس تبریزی مینویسد:
«شمس الدین محمدبن علی بن ملک داد (وفات: ۶۴۵ ه.ق) از مردم تبریز، شوریدهای از شوریدگان عالم، و رندی از رندان عالم سوز بود… مولانا دربارهاش فرمود: شمس تبریز، تو را عشق شناسد نه خرد… شمس در ۲۷ جمادی الآخر سال ۶۴۲ ه.ق به قونیه وارد شده و در ۲۱ شوال ۶۴۳ ه.ق از قونیه بار سفر بست… علّت رفتن شمس از قونیه مشخص نیست.» (مولوی، ۱۳۷۸: یازده- دوازده)
آشنایی مولانا با شمس باعث دگرگونی مولانا میشود و او را از یک فقیه به یک عارف تبدیل میکند
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. |
.
بعد از غیبت شمس، مولانا با صلاح الدین زرکوب آشنا میشود.
«وی مردی بود عامی، ساده دل و پاکجان… توجه مولانا به او چنان بود که آتش حسد را در دل بسیاری از پیرامونیان مولانا برافروخت. بیش از هفتاد غزل از غزلهای مولانا به نام صلاح الدین زیور گرفته و این از درجهی دلبستگی مولانا به وی خبر میدهد. این شیفتگی ده سال یعنی تا پایان عمر صلاح الدین (اول محرم سال ۶۵۷ ه.ق) دوام یافت.» (همان: سیزده)
و امّا نقش حسام الدین حسن بن محمد بن حسن یا همان حسام الدین چلبی را در زندگی مولانا نباید از یاد برد، او از هم صحبتان مهم و تأثیر گذار در اندیشهی مولانا بود که مثنوی معنوی حاصل همین همصحبتیهاست.
در مورد فرزندان مولانا آمده است که او سه پسر و یک دختر داشت:
«۱- بهاء الدین محمد معروف به سلطان ولد (وفات: ۷۱۲ ه.ق)
علاء الدین محمد (وفات: ۶۶۰ ه.ق)
مظفرالدین امیرعالم (وفات: ۶۷۶ ه.ق)
ملکه خاتون (وفات: ۷۰۳ ه.ق)» (همان: سیزده- چهارده).
مولوی، پس از طی طریق و رسیدن به کمالات و ایستادن بر اوج قله فنا، در غروب آفتاب یکشنبه پنجم جمادی الاخر ۶۷۲ ه.ق برابر با ۱۶ دسامبر ۱۲۷۳ در سن ۶۶ سالگی (سال خورشیدی) و ۶۸ سالگی (سال قمری) درگذشت.
دلیل مرگ او بیماریی بود که طبیبان از معالجه او ناتوان شده بودند. در مراسم تشییع جنازهاش مرد و زن، کودک و بزرگ حاضر شدند و شیون و زاری کردند. (نیکلسون،۱۳۸۷: مقدمه ۴)
۳-۱-۲ آثار مولوی
آثار مولانا را میتوان به دو بخش کلی آثار منظوم و آثار منثور تقسیم بندی کرد.
آثار منظوم مولانا موارد زیر را در برمیگیرد: